رفیق

ساخت وبلاگ

امروز کلا داغونم و پریشون...

پریشب یکی از دوستام تصادف کرد و به رحمت خدا رفت...چند ساعت قبل رفتنش دیده بودمش و سلام و احوال پرسی  کرده بودیم و بعد چند ساعت...

اسمش علی بود...قرار بود دیروز با نوید برن خونه که این اتفاق افتاد...نوید بنده خدا خرد شد زیر بار این اتفاق...بقیه ی دوستام هم همین طور...

امروز رفتم مراسمش...کلی از دوستام بودن و کمک می کردن...خیلی سخت بود که بری به مراسم دوستی که تا چند روز قبل بین بچه ها بوده و ...

بعد هم رفتیم حرم برای تشییع ... خیلی سخت بود ...خیلی تلخ و غم انگیز بود...چقدر بچه ها گریه می کردن...چقدر سخت بود لحظه ای که نماز خوندیم براش...

خیلی سخت بود امروز واقعا...

تا قبل از این همیشه مردن رو نزدیک به خودم احساس می کردم و از این به بعد نزدیک تر...

و چه خوب است نبودن...!

نسیم کوهسار...
ما را در سایت نسیم کوهسار دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 1nasimkoohsarph72 بازدید : 175 تاريخ : دوشنبه 27 دی 1395 ساعت: 5:01