می دانی
بعضی وقت ها ، آن قدر دلتنگت می شوم که حد ندارد...دلم می خواهد کنارم می بودی و برایم حرف می زدی...و من ساکت می نشستم و یک روز ، دو روز ، نه ، تمام عمر ، فقط به حرف های تو گوش می کردم ...
بعضی وقت ها ، که زیر بار این همه دغدغه و مشغله های مزخرف در حال له شدنم ، به این فکر می کنم که کاش ، تو ، کنارم بودی ، می توانستیم با هم قدم بزنیم ، بخندیم ، آواز بخوانیم ، بی آنکه نگرانِ گذشتن زمان باشیم ...و آن وقت همه ی این سختی ها ، برایم آسان می شد...
تو ، پایان تمام خستگی ها و دل غمگینی های من خواهی بود...
بسته ی زلف اوست دل
ای دل از آن کیست او!؟
خسته ی چشم اوست جان
مرهم جان کیست او!؟
#خاقانی
نسیم کوهسار...برچسب : نویسنده : 1nasimkoohsarph72 بازدید : 182